10 روز پیش بعد از کلی گشتن تو سایت اداره مهاجرت کانادا، ایمیل سفارت خونه رو تو دمشق گیر آوردم و یک نامه برای گواهی تمکن مالی بهشون نوشتم که اگه میشه به جای پرینت بانکی قرارداد رهن خونه رو براشون بفرستم که نشون میده ما 15 میلیون رهن خونه داده ایم. پس از 10 تا 12 روز جواب دادن که نع!!! باید پرینت بانکی باشه و چیز دیگه نمیشه و...
خوب بابا ما از کجا پول بیاریم بریزیم تو حساب؟ حالا فرضا هم گیر آوردیم... تا 6 ماهه دیگه که قانونها عوض میشن و معلوم نیست چی بشه... واقعا نمی دونم چی کار کنم. دوستان اگه اطلاعاتی دارن خواهش می کنم منو راهنمایی کنن.
اینجا نامه خودم و جواب اونا رو میذارم:
Dear to whom it may concern,
My name is ........... and I have desided to immigrate to Canada as a skilled worker and seemingly me and my wife can pass the required score, but we have a problem.
So I am writting to find out how I could prove my financial ability as the immigration rulse. According the rulse I must signify that I have a account with amount equivalent 13000$ that lasted at least 6 months. In fact we have more than double of this amount but in the other shape of properties.
we have a car, some golden coin and about 15000$ in our house mortgage (I will get back it when the contract expired) and some cash and etc.
Now we require to know if we can prove our financial ability with evidences relevant our properties mentioned above.
We are waiting forward your response.
Best regaurds.
اینهم جواب دوستان کانادایی
Dear Sir/ Madam,
Please be advised that you must provide evidence of all the unencumbered transferable funds you have available for your settlement in Canada, including evidence of the accumulation of those funds. This must include a bank statement(s) showing all transactions for the last six months with a current balance at least equivalent to the minimum required funds. A letter of solvency providing the current balance of your account(s) or the average credits and debits in your account(s) is not acceptable evidence.
If you have recently deposited a large amount of money into your bank account, you must clearly explain the provenance of these funds (ex: sale of property, inheritance, etc.) and provide supporting evidence.
Regards,
Immigration Section (ANA)
Embassy of Canada, Damascus
P.O. Box 3394پینوشت: از کاناداییها بدم میاد.
سلام. دیروز امتحان آیلتس داشتم. امتحان مصاحبه رو روز پنجشنبه دادم وخوب نشد... هول شده بودم و کلمات رو خوب به خاطر نمی آوردم. امتحان تستی هم بدک نشد... گرچه می شد بهتر باشه. اینجا می خوام تجربیاتم رو در مورد زبان خوندن و امتحان آیلتس بگم.
۱- اگه زبانتون خوب نیست و نمیتونین روزی ۸ ساعت براش وقت بذارین باید یک برنامه ۱ ساله برای آیلتس ۶ بچینید.
۲- فقط به کلاس رفتن و کتابهای اونارو خوندن به هیچ وجه اکتفا نکنین. حتما بعد از چند ماه کتابها و خودآموزهای معروف مثلoxford vocabulary skills -insight to IELTS- real listenning & speaking - و... رو بخرید و آروم آروم بخونید.
3- یک ماه قبل از امتحانتون حتما کتابهای امتحانات سال گذشته رو بگیرین و به دقت خودتون رو امتحان کنین.
4- و یادتون باشه که امتحان آیلتس فقط معلومات نیست... مثل کنکور کوفتی خودمونه... مدیریت زمان، تمرکز ، سرعت عمل و آشنایی قبلی به اندازه معلوماتتون مهمه.
خیلی نگران نمره امتحانم هستم... شانس بیارم 6 میشه وگرنه خودم فکر می کنم 5.5 بیشتر نشم.
کشور ما یک کشور ضد جوان است و به تمامی دیدگاه ها سیستم آن طوری عمل می کند که جوانان تحت فشار باشند. انگار جوانی عیب است... زشت است و باید زودتر از دوره اش گذشت.
یک نمونه آن مناسبات اقتصادی است. سرمایه جوانان نیروی کار و دانش و خلاقیت است و سرمایه پیران تجربه، مستغلات و پول نقد. حال کدام در کشور ما ارج بیشتری دارد؟ کدام با شتاب بیشتری ارزش افزوده تولید میکند؟ وقتی اجاره ماهیانه یک آپارتمان ۷۵ متری در جای متوسط به پایین در شهری نه چندان گران چون مشهد برابر حقوق ماهیانه یک مهندس جوان (به شرطی که کار داشته باشد) است چه باید گفت؟ وقتی هر سال به حقوق ۱۰ درصد و به قیمت خانه و اجاره و مواد مصرفی ۲۰ تا ۲۵ درصد اضافه می شود... امید به پیشرفت یک جوان چه معنایی دارد؟
ولی خب.... همین جوانها بعضا فرزند پدرانی هستند که هر سال ۲۵ درصد به قیمت املاک و داراییشان اضافه می شود و مسلما فرزند را بی نصیب نمی گذارند... و یا در زمانی یکی دو آپاتمان را پیش خرید کرده اند.
من می گویم که چرا پدر بتواند ولی فرزند نه؟ و چرا حق جوانان چون یوغی در دست پیران می افتد؟ و من چرا هر روز در مقابل ساده ترین نیازهای زندگی تحقیر می شوم؟
چرا هر روز جوانانی را می بینم که از پیری بیشتر غصه دارند اگر پدری بی پول دارند و یا زیر یوغ پدری پولدار هستند و مطابق نظر او زندگی می کنند؟
من گذشته از تمام جنبه های سیاسی و مذهبی و اجتماعی ضد جوان عقیده دارم که حتی اقتصادمان هم ضد جوان است.
امروز امتحان نظام مهندسی داشتم. ۸۰ تومن برای عضویت و ۱۱۰ تومن برای ۴ تا امتحان پول دادم. یک صفحه هم براش نخونده بودم... آخه با روزی ۹ ساعت کار و ۱ ساعت ترافیک و ۳ ساعت آیلتس و مهمون و ... مگه میشه؟؟!! به هر حال باید صبح ساعت ۸ اونجا می بودم و من ساعت ۸ تازه بیدار شدم. امتحان ساعت ۹ شروع می شد. بدو بدو رفتم تا یک کافی نتی چیزی گیر بیارم و کارت ورود به جلسه رو پرینت بگیرم. همه جا بسته بود. سوار تاکسی شدم و رفتم سمت حوزه امتحانی. وقتی رسیدم یک ربع به ۹ بود و من هنوز کارتمو پرینت نکرده بودم. یه کافی نت گیر آوردم و رفتم فلش رو زدم به دستگاه ... ای خدا...فلش رو نمی خوند. از رو سایت هم ۳ بار سعی کردم کارتو بگیرم که نشد. رفتم یک جای دیگه که خوشبختانه فلش رو خوند و کارتمو پرینت کردم.
رفتم سر جلسه و دیدم همه نشستن و جلوی هر کدوم حداقل ۱۵ تا کتاب بود... و من فقط یک مداد و یک روان نویس با خودم برده بودم و با اعتماد به نفس کامل رفتم اونجا. ۱۰۰ تا سوال بود ۲۲۰ دقیقه وقت و من ۱۰ تا رو بیشتر بلد نبودم. بغل دستیم یکی از دوستای سربازی از آب در اومد... خیلی شانس آوردم... ۳۰ تایی از رو اون زدم و ۴۰ تایی هم از روی دیگران و اونقدر تابلو بازی درآوردم که مراقب اومد و خواست جامو عوض کنه . منم با پررویی گفتم تورو خدا بی خیال شو بذار چند تا تست بزنم که ۲۰۰ تومن این امتحانو پول دادم... طرف هم معرفتش گل کرد و بیخیال من شد... منم عین ۲۲۰ دقیقه داشتم با بغل دستیهام مشورت می کردم و پاسخنامه هاشونو چک می کردم... حالا بگذریم از اینکه کارت شناسایی رو هم فراموش کرده بودم و اون وسط به بهانه دستشویی اومدم بیرون و به برادرم زنگ زدم که برام بیارتش...
این بود ماجرای امتحان نظام مهندسی من.
چند سال پیش فکر می کردم کسایی که از این مملکت میرن شکم سیر و پولدارن یا خیلی درسو زبانشون خوبه. فکر می کردم یه جورایی نمک می خورن و نمکدون می شکنن. تو دانشگاه های دولتی درس می خونن و از امکانات استفاده می کنن و وقت تولید و کار که میرسه خدافظ...
الان خودمم می خوام برم.نه شکمم سیره و نه پولدارم و اتفاقا کاملا تو مراکز دولتی درس خوندم و ۱ ریال پرداخت نکردم.حالا می خوام خیانت کنم و برم. صادقانه بگم حداقل به خودم که من یک خیانتکارم. زندگی خودم برام بیشتر اهمیت داره. تو این سیستم فاسد خیلیا حق منو خوردن... منم مسلما خواسته و نخواسته حق خیلیای دیگه رو خوردم... فکر کنم همه یجوراییی خیانتکاریم. البته میشه به جای خیانت گذاشت عرضه... هر که عرضه اش بیشتر... خیانتش بیشتر.